هر چه دل تنگت میخواهد بگو


تنهایی ات را با کسی قسمت نکن رفیق

این روزها آدم ها بیشتر تنهاترت میکنند

میدانی چه جوری؟؟

میگذراند حسابی وابسته اش شوی

دل ببندی ، عادت کنی به بودنش به صدایش به اس ام اس هایش

دوستش داشته باشی حسابی

بعد یهو یک جایی بی هوا


و...........

میره  و تو بیشتر از هر لحظه دیگر تنهاتر میشوی

تنهایی ات را قسمت نکن رفیق ..

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 25 مهر 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: سه شنبه 16 مهر 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: سه شنبه 16 مهر 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

مسابقات قویترین مورچه دنیا

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: سه شنبه 16 مهر 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: سه شنبه 16 مهر 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: سه شنبه 2 مهر 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

هستن دخترایی که نگران پاک شدن آرایششون نیستن چون آرایش ندارن هستن دخترایی که وقتی یه پسر. پولدار میبینن دلشون نمی لرزه چون دلشون دله نه ژله... هستن دخترایی که با دیدن ماشین پسرا کف نمیکنن چون اینا دخترن نه دلستر... اینآ رو خیــلے مواظبشون بآشین ! اذیتشون نکنید قــدر اینآ رو بدونید ، اینآ خیــلے حیفن به ســـلامتی پســــــــری که ... به دوســــت دخـــترش گفت : اگه بری اسمت میشه اسم دخترم و اگه بمونی میشه اسم مــــادرش ...
نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: سه شنبه 5 شهريور 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: سه شنبه 5 شهريور 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: سه شنبه 5 شهريور 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

یک روز یک پسر و دختر جوان دست در دست هم از خیابانی عبور میکردند

جلوی ویترین یک مغازه می ایستند

دختر:وای چه پالتوی زیبایی

پسر: عزیزم بیا بریم تو بپوش ببین دوست داری؟

وارد مغازه میشوند دختر پالتو را امتحان میکند و بعد از نیم ساعت میگه که خوشش اومده

پسر: ببخشید قیمت این پالتو چنده؟

فروشنده:360 هزار تومان

پسر: باشه میخرمش

دختر:آروم میگه ولی تو اینهمه پول رو از کجا میاری؟

پسر:پس اندازه 1ساله ام هست نگران نباش

چشمان دختر از شدت خوشحالی برق میزند

دختر:ولی تو خیلی برای جمع آوری این پول زحمت کشیدی میخواستی گیتار مورد علاقه ات رو بخری

پسر جوان رو به دختر بر میگرده و میگه:

مهم نیست عزیزم مهم اینکه با این هدیه تو را خوشحال میکنم برای خرید گیتار میتونم 1سال دیگه صبر کنم

بعد از خرید پالتو هردو روانه پارک شدن

پسر:عزیزم من رو دوست داری؟

دختر: آره

پسر: چقدر؟

دختر: خیلی

پسر: یعنی به غیر از من هیچکس رو دوست نداری و نداشتی؟

دختر: خوب معلومه نه

یک فالگیر به آنها نزدیک میشود رو به دختر میکند و میگویید بیا فالت رو بگیرم

دست دختر را میگیرد

فالگیر: بختت بلنده دختر زندگی خوبی داری و آینده ای درخشان عاشقی عاشق

چشمان پسر جوان از شدت خوشحالی برق میزند

فالگیر: عاشق یک پسر جوان یک پسر قدبلند با موهای مشکی و چشمان آبی

دختر ناگهان دست و پایش را گم میکند

پسر وا میرود

دختر دستهایش را از دستهای فالگیر بیرون میکشد

چشمان پسر پر از اشک میشود

رو به دختر می ایستدو میگویید :

او را میشناسم همین حالا از او یک پالتو خریدیم

دختر سرش را پایین می اندازد

پسر: تو اون پالتو را نمیخواستی فقط میخواستی او را ببینی

ما هر روز از آن مغازه عبور میکردیم و همیشه تو از آنجا چیزی میخواستی چقدر ساده بودم نفهمیدم چرا با من اینکارو کردی چرا؟

دختر آروم از کنارش عبور کرد او حتی پالتو مورد علاقه اش را با خود نبرد.

خــــــــــدایا اینارو که با دل یکی بازی میکنن هیچوقـــــــت نــــبـــــــخش... الهی آمیــــــــــــــــــن

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: سه شنبه 5 شهريور 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: سه شنبه 5 شهريور 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﮐﻮﻓﺘﻪ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ ﺭﻭ ﺩﺭ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﯾﺎﺩﺩﺍشت ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ “ﯾﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﺖ ﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩﺍﺭ” ، ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﯾﺪﻡ ﻧﻮﺷﺘﻪ “ﺳﺮﺕ ﮐﻼﻩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺍﺻﻠﯽ ﭘﺸﺖ ﻫﻤﻮﻥ ﺑﺮﮔﻪ ﺍﯾﻪ ﮐﻪ ﺭﻭ ﺩﺭ ﺑﻮﺩ” ، ﺭﻓﺘﻢ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭ ﺩﺭﻭ ﮐﻨﺪﻡ ﭘﺸﺘﺶ ﻧﻮﺷﺘﻪ “ﯾﻪ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺗﻮ ﯾﺨﭽﺎﻟﻪ ﺯﯾﺮ ﻇﺮﻑ ﻣﯿﻮﻩ ﻫﺎ” ، ﻣﻨﻢ ﺣﺮﺻﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﯾﻪ ﻧﯿﻤﺮﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺧﻮﺭﺩﻡ …

 ﺑﻌﺪ ﻧﺎﻫﺎﺭ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺯﯾﺮ ﻇﺮﻑ ﻣﯿﻮﻩ ﺭﻭ ﺧﻮﻧﺪﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﻧﻮﺷﺘﻪ “ﻣﺎ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺎﻟﻪ ﺍﻣﺎ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍﺕ ﭘﯿﺘﺰﺍ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺗﻮ ﻓﺮ ﺍﻣﺎ ﺍﮔﻪ ﻧﯿﻤﺮﻭ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﺮﺧﻮﺭﯼ ﻧﮑﻦ ﺑﺬﺍﺭ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﯾﻢ”

 ﺧﺪﺍﻭﮐﯿﻠﯽ ﻣﻦ ﺳﺮمو ﮐﺠﺎ ﺑﮑﻮﺑﻢ …

 

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: سه شنبه 5 شهريور 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

دزدي بسته اي يافت كه در آن چيزگرانبهايي و دعايي نيز بود آآن شخص بسته را به صاحباش برگرداند اورا گفتتند :

 چرا اين همه مال را از دست دادي؟ گفت صاحب مال عقيده داشت

 اين دعا مال اورا حفظ مي كندمن دزد مال او هستم نه دزد دين

 او اگر آن را نمي دادم و درعقيده صاحب آن مال خللي را ميافت

 آن وقت من دزد باورهاي او نيز بودم واين كار دور از انصاف

است

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

عکس های بامزه و خنده دار (59) www.taknaz.ir

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

Troll Comic Series IV 2 ترول طنز (سری چهارم)

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

هر موقع میام داخل وبلاگم میبینم بازدید امروز بالای 50 نفر خوش حال میشم میگم حتما نظر گذاشتن ولی دریغ از یه نظر بابا مگه من چه بدی بهتون کردم مهر شده در ضمن اگه نظر گذاشتین که خیلی کم پیش میاد بزارین واسه همون مطلبی که توجهتون رو جلب کرده بزارین تا بدونم کدوم مطالب پر طرفداره ممنون

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 

ماشا اله آقایون تازگیا خیلی خانوم شدن...

تلویزیونو که روشن میکنی
.
.
.
.
.
.
..،هر شبکه ای میزنی ،یکیشون داره آشپزی یاد میده..


راضیم ازتون

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 

 

یارو اومده خونمون دزدی هیچی پیدا نکرده منو از

 

خواب بیدار کرده میگه:

 

من که رفتم، ولی این زندگی نیست شما دارین …!! 

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

دختری کردسوال از مادر ......... که چه طعم و مزه دارد شوهر؟

این سخن تا بشنید از دختر ......... اندکی کرد تامل مادر 

گفت با خود که بدین لعبت مست ......... گربگویم مزه اش شیرین است
یا غم شوی روانش کاهد ......... یا بلافاصله شوهر خواهد 

ور بگویم مزه آن تلخ است ......... تا ابد می کشد از شوهر دست

لاجرم گفت به او ای زیبا ......... ترش باشد مزه شوهرها
دخترک در تب ودر تاب افتاد ......... گفت:مادر دهنم آب افتاد!! 

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 ﺑﻪ ﺩﻭﺱ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﻭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﺩﻡ،
ﺍﻭﻧﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺎ ﻫﻨﺪﺯﻓﯿﺮﯼ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﺩ ...


ﮐﻪ ﺍﮔﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﻭﺍﻧﻤﻮﺩ ﮐﻨﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺁﻫﻨﮓ ﮔﻮﺵ 
ﻣﯿﺪﻩ ....

ﺑﻌﺪ ﯾﻬﻮ ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ﺻﺪﺍﺷﻮ ﺷﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﻭ ﯾﻬﻮ
ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﻭ ﮔﻮﺷﯿﺸﻮ ﮔﺮﻓﺖ ....


ﻣﻨﻢ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻗﻄﻊ ﮐﻨﻢ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ 

"ﺁﯼ ﺑﺮﯼ ﺑﺎﺥ ﺑﺮﯼ ﺑﺎﺥ" ﺭﻭ ﺧﻮﻧﺪﻡ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺁﻫﻨﮓ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﺪﺍﺩ.

ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺨﻨﺪﻩ ﯾﺎ ﻓﺤﺸﻢ ﺑﺪﻩ 

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 يه بار با يه بنده خدايي دعوام شد در حد بزن بزن!!!

بعد يهو ديدم وسط دعوا نشستشروع کردخنديدن گفتم واسه چي ميخندي؟

گفت چرا وقتي مشت ميزني مثل اين فيلم هنديا صداشم در مياري؟؟؟ :)))

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

اگر مايليد به کسي لب بدهيد به نکات زير توجه کنيد:
.
.
.
.
.
.
.
..........خاک بر سرم مگه مايليد؟؟


بابا مملکت اسلامي هستا!!
ميخواييد بهشت و به يه بوسه بفروشي ؟؟؟


نکن برادرمن ، خواهر من بده زشته ، قباحت داره .. :(((((

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 

نمیدونم چرا دخـترای امـــروزی از سایز كله شون راضـی نیستند !


حتــــــما بـــاید یه قابـلمه یا زود پزی ، چیزی بـذارن زیر روسری شون تا


ســـرشـون بشــه اندازه گنبد امامزاده داود ...

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 

 خونمون مهمون اومد ،

 

وقتی در رو بازکردم دخترشون قدش حدود 190 بود

وقتی کفشش رو درآورد 175 شد ،
اومد توی خونه گل سرش رو برداشت شد 150
نگرانم کم کم محو بشه .!

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 این پسرهایی هستن که ابرو برمیدارند... ناخن بلند میزارند...

موهاشونو مش می کنند... گوشواره هم میندازند... ا

اینا حامله هم میشن..؟

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

دیشب با دوستم رفته بودم رستوان,روبروی تخت ما یه دختر و پسر نشسته بودن 

که پسره پشتش به تخت ما بود،معلوم بود با هم دوست هستند،

اتفاقی چشمم به چشمه دختره افتاد,قشنگ معلوم بود پسره عاشقه دخترست،

دختره شروع کرد به آمار دادن،سرمو انداختم پایین,دفعه بعدی تحریک شدم با نگاه بازی کردیم

خلاصه

یه کاغذ برداشتمو به دختره علامت دادم،با نگاهش قبول کرد،بلند شدن،

پسره جلو رفت که حساب کنه دختره به

تخته ما رسید دستشو دراز کرد کاغذ رو گرفت،

براش نوشته بودم . . . . . . . . خیـــــــلی پَستی 

 
نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

کی میگه ما مردا احساسات نداریم؟


من خودم بارها و بارها احساس تشنگی کردم
...!


شاید باورتون نشه ولی احساس گشنگی هم می کنم !

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

خونه‌ی مادربزرگه الآن آپارتمانه خونه‌ی مادربزرگه استخر و لابی داره ... خونه‌ی مادربزرگه WIFI مفتی داره خونه‌ی مادربزرگه دیش و LNB داره . کنار خونه‌ی اون همیشه پارتی برپاست پارتی‌های محله پر شور و شوق و غوغاست ماردبزرگه الآن مازراتی سواره رنگ موهاشم هر روز جورواجور و باحاله . خونه‌ی مادربزرگه الآن آپارتمانه خونه‌ی مادربزرگه استخر و لابی داره خونه‌ی مادربزرگه WIFI مفتی داره خونه‌ی مادربزرگه دیش و LNB داره . مادربزرگه الآن شلوار جین میپوشه کفش کالج و کیفش همیشه روبه‌روشه مادربزرگه هر شب GEM TV رو میبنه خرم سلطان و سنبل، لامیا رو میبینه . خونه‌ی مادربزرگه هنوز خیلی باحاله خونه‌ی مادربزرگه حرفای خاصی داره ... برگرفته از صفحه کارتونهای زمان ما.!
نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

اگر یه روز از خواب بیدار بشی و ببینی تموم زندگیت یه فیلم بوده ،


اسم فیلمت رو چی میذاری !؟

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

دخترایی که در حال ترشیدنن برن ادامه مطلب یه عکس پسر گذاشتم ماه اگه پسندیدین نظر بزارین شمارشو بدم بهتون بیشتر اشنا شین


ادامه مطلب
نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

یه عمه دارم، خدایش خیلی آدم خوبیه،

 

خداوکیلی حقش بود که خالم باشه!

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 

امروز به دختر همسایه بغلیمون گفتم:

امسال سعادت نداشتیم نذری شما رو بخوریم...
برگشته بهم می گه:

سعادت نمی خواست، اگه قد یه نخود شعور داشتی و تو این همه سال

یه بار به جای «خدا قبول کنه» یه گل رز می ذاشتی تو ظرف و پس می دادی

الان با 4 تا توله هامون پای دیگ بودیم!! 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 

این پارتی بمناسبت جشن تولد یک سالگی دختر

یکی از برج سازان تهران برپا شده بود
تصاویری که مشاهده می فرمایید

از این مراسم لهو لعب گرفته شده است

اکثر دختر و پسرهای حاضر در این پارتی در زمان دستگیری

در حالت زننده ای در کنار هم خوابیده بودند...

 

عکس های گرفته شده را در ادامه مطالب ببینید...!!!!!

 


ادامه مطلب
نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

این دخترا واسه چی اینقدر حساس شدن ؟

زنگ زدم به ساناز تا اسم سارا رو شنید قطع کرد ؛

همش به خاطر این نیلوفره که حواس واسه آدم نمیذاره ،

گیر داده میگه لاله کیه ؟ گفتم منظـورت لادنه ؟ اونم قهر کرد …

اصن ولشون کن بابا …

بذار یه زنگ بزنم به شادی چون فقط اون و مهسا و نسترن و سمیرا و

شیما منو درک میکنن

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

وصیت یک دختر :

 

بعد از مرگم مرا غسل ندید آرایشم خراب میشه.......!

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 
 
بعد از کلاس به دختره گفتم جزوه تون رو بدید کپی کنم
کپی بسته بود بهش گفتم من وسیله دارم تو شهر میرم
شمام بیاید که جزوه رو کپی کنم، اونم گفت میشه دوستام هم بیان ؟
من گفتم شرمنده ماشین من کوپه هستش فقط واسه ۲ نفر هستش !
یهو یه نیش خند زد بعد رفت پیش دوستاشو پچ پچ کرد اومد که بریم
تو راه هی سوال میپرسید که اسمتون چیه و ….
دوستاش به فاصله چند قدم قبل از ما میومدن
تا رسیدیم درب دانشگاه و رفتیم نزدیک ماشین
وقتی در وانتو باز کردم قیافه این بشر دیدنی بود یهو دوستاش شروع کردن به خندیدن
منم یهو زدم زیر خنده دختره هم ۲-۳ تا فحش داد جزوشم نداد رفت پیش دوستاش :|

منم کف زمینُ گاز میزدم

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

پس از مرگ از شخصي پرسيدند :

 

جواني خود را چگونه گذراندي ؟

 

ندايي از عرش برآمد که :

 

بدبخت ايرانيه ،

 

ولش کنين ،

 

برين سراغ سوال بعدي....

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

ﻳﺎﺩﺵ ﺑﺨﻴﺮ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺭﻓﺘﻴﻢ ﻣﺸﻬﺪ ﺣﺮﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ
پسر عموم ﮐﺮﻣش ﮔﺮﻓﺖ ﺑﺸﻴﻨﻴﻢ ﺭﻭ ﻭﻳﻠﭽﺮ!
ﻫﻤﻴﻦ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﺎﺯﻱ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻭﺭﺩﻳﻢ ﺭﻓﺘﻴﻢ ﺳﻤﺖ ﺣﺮﻡ
ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ
ﭼﺸﻤﺘﻮﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺪ ﻧﺒﻴﻨﻪ ﺣﻮﺍﺳش ﻧﺒﻮﺩ ﮐﺠﺎس
ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﻭﻳﻠﭽﺮ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑیاد پیش ﺑﻘﻴﻪ ﮐﻪ ﺩﻳﺪ ﻣﻠﺖ
ﻳﺠﻮﺭﻱ ﻧﮕﺎش ﻣﻴﮑﻨﻦ!
ﻳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩش ﻳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﻭﻳﻠﭽﺮ! ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻬﻤﻴﺪ ﺟﻪ ﻏﻠﻄﻲ
ﮐﺮﺩه!
ﻧﺎﻣﺮﺩﺍ ﺍﻣﻮﻥ ﻧﺪﺍﺩﻥ ﺩﺭ ﺑﺮه ﻓﻘﻂ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻣﻴﮑﺮﺩ ﺑﺎ ﺷﻠﻮﺍﺭش
ﮐﺎﺭﻱ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ
ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺷﻔﺎ ﮔﺮﻓﺘه
ﭘﻴﺮﻫﻨشو ﺗﻴﮑﻪ ﺗﻴﮑﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺧﺮﺵ ﻃﻮﺭﻱ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻭﻳﻠﭽﺮ ﺗﺎ
ﻫﺘﻞ ﺭﻓﺘﻴﻢ !...

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , aghrabshah.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com